شروعی مجدد
با سلام
ببخشید یه چند وقتی نبودم البته زیادم بازدید کننده نداشتم
ولی به امید خدا و با پیغام های زیبای شما دوباره کارمو شروع می کنم و مقالات جالب رو واستون رو وب لاگم میذارم
کلمات کلیدی :
3467
با سلام
ببخشید یه چند وقتی نبودم البته زیادم بازدید کننده نداشتم
ولی به امید خدا و با پیغام های زیبای شما دوباره کارمو شروع می کنم و مقالات جالب رو واستون رو وب لاگم میذارم
مایلم به اطلاع عموم و همه کاربران پرشین بلاگ و فعالان عرصه فناوری اطلاعات برسانم که از همکاری با گروه سایتهای پرشین بلاگ استعفا داده ام و هیچگونه تمایلی به ادامه همکاری با این گروه ندارم.
نزدیک به دو ماه است که اقدام به لغو تمام قرار دادهای همکاری فنی با این مجموعه کرده ام و از 23 شهریور درخواست جلسه فوری هیات مدیره و استعفای من به اطلاع مدیر آن مجموعه رسیده است و مکررا چندین بار درخواست تسریع امور کرده ام.
ناگزیر در اینجا به اطلاع می رسانم که با وجود ماندن در کنار پرشین بلاگ و پشت سر گذاشتن و تحمل فراز و نشیب ها و اختلافات مختلف در طول سالهای گذشته به هیچ وجه تمایل به همکاری با این گروه ندارم و اعلام مینمایم که نقشی در تعیین خط مشی گروه سایتهای پرشین بلاگ و شیوه راهبری آن ندارم.
شرایط و نحوه راهبری این مجموعه با آنچه که من به عنوان یکی از مدیران اولیه پرشین بلاگ و یکی از موسسین شرکت آریا گستر و کارشناسان ارشد فنی آن در نظر دارم فاصله بسیار دارد و اعتقادی به ادامه این همکاری ندارم.
این بهترین هدیه ای بود که برای روز تولدم می توانستم به خودم بدهم و امیدوارم کاربران پرشین بلاگ نیز من را از دعای خیر خودشان بهره مند نمایند.
با احترام
سید رضا هاشمی
شب 19 رمضان .روبروی مسجد امام حسن مجتبی ساعت یکربع به هفت .
اون چیزی رو که می بینم باورم نمیشه.مرتضی مرتضی مرتضی بازم عقب موندی .جمعیت رو نمیتونم تخمین بزنم .همه جور آدم همه جور قیافه.ریشو و حزب اللهی / موهای بزک کرده و ریشای لیزری / ... همه جور.انگار بعضی موقها آدم باید واقعا بفهمه که عقبه حتی از اون کسایی که فکر میکرد شاید هیچی رو و هیچ کسو ندارن.
چقدر جوان .. چقدر بچه های کم سن !! دلم گرم شد .از اونور هم بهم گفتن که چقدر خانمها با قیافه های آنچنانی اومدن بهم به شوخی گفتن بعضی از این خانم هیئتی ها از لج قیافه بعضی از این خانمها جوری نشستن که جایی برای نشستن اونا نباشه !
اما چیزی که هیج وقت برای آدمای خدا کم نیست جاست.یه وجب جا برای گریه کردن و خدا خدا کردن.قیافه هایی دیدم که اگه برات تعریف کنم خندت میگیره.میدونی خداجون بهت حسودیم شد به خودت !
عجب شباییه شبای احیا آدم سبک میشه اونقدر که دلش میخواد و دلش میاد همونجا چشاشو بزاره رو هم و بره.تا دیگه فرصت معصیت نداشته باشه
چون ورع داشتن چیزی نیست که همه داشته باشن.
دلم میخواد همونطور که صوت ملکوتی سبحانک یا لا اله الا انت تو فضای مسجد میپیچه و گوش نوازش میده چشمام رو ببندم و برم .. قبولم نداری آخه ؟
خودت مهلتم میدی خودت نفسمو در میاری من چیکار کنم که ضعیفم ؟خدایا ببر منو ..ببر
یه روز پاییزی .با خودم کلنجار میرم چطوری این مطلبو شرو کنم .اصلا به این پایگاه هایی که سرویس رایگان میدن اطمینانی ندارم.ممکنه همین فردا همه پست ها رو قورت بده.اونوقت ..!
امروز بچه های دفتر تماس رفتن که بودجه چی شد... انگار نه انگار که من درگیری های دیگه ای هم دارم.نمی دونم باید یه فکر اساسی کرد.
جلسه هفته پیش رو هم نرفتم .احتمالا حاجی میخواد حالمو بگیره که بروم نیاوارده.چی بگم هر چی بگم علیهم تو دادگاه استفاده میشه ! هویت ...اگه بتونم هویت خدمو اینجا بشناسم بهتر می تونم حرف دلمو اینجا بزنم ...
غریبه زندگی بی تو حرومه
کتاب خاطراتم نا تمومه
تنم سردو دلم آشفته بی تو
نمی دونم که خوشبختی کدومه
غریبه مسکنت دشت کویره
آخه دلم داره اینجا می میره
انگاری غافلی از این دل من
یه روز میای میبینی خیلی دیره
غریبه آی غریبه آی غریبه
ببین دنیا پر از رنج و فریبه
غریبه آی غریبه آی غریبه
دلم تنگه دلم تنگه غریبه ...